هدف از این تحقیق بررسی روحیه مدارای دینی با فرمت docx در قالب 15 صفحه ورد بصورت کامل و جامع و با قابلیت ویرایش می باشد
فهرست مطالب
2-1- ادبيات موضوع
2-1-1 جان لاک
2-1-2 جان استوارت ميل
2-1-3 آيزا برلين
2-1-4 يورگن هابرماس
2-1-5 فرانسيس فوکوياما
2-1-6 ميخائيل باختين
2-2 چهارچوب مفهومی
2-3- پيشينه تحقيق
2-3-2 پيشينه تحقيقات انجام شده در خارج از ايران
منابع
جان در دوره ای از تاریخ اروپا زندگی می کرد (قرن 17) که با گسترش اندیشههای مذهب پروتستان شکاف بین پیروان دین مسیحیت در حال گسترش بود و مذهب پروتستان با رواج اعتقاد به این باور که انسانها بدون نیاز به کشیش میتوانند با خداوند ارتباط برقرار کنند زمینه سست شدن اندیشه وجود یک مذهب واحد مطلق را به وجود آورده بود.
لاک مقالهای درباره بردباری را که پس از جنگهای مذهبی اروپا نوشت و در آن سه محور اصلی را که از اندیشه پروتستان برداشت کرده بود عنوان نمود و در آن موضوع بردباری مذهبی ارائه داد که عبارت بودند از: 1) قضاوت دنیوی (در مورد قضاوت در سیستم قضایی دولت به طور خاص و قضاوت شخصی انسانها به طور کلی) قادر نیست به طور دقیق حقیقت ادعاها را در دیدگاههای مذهبی رقیب یکدیگرارزیابی کند؛ 2) حتی اگر قضاوت دنیوی میتوانست این کار را انجام دهد، اجبار جامعه به یک "دین راستین" اثر مطلوبی نمیداشت، زیرا عقاید نمیتوانند با خشونت تحمیل شوند. 3) وادار کردن جامعه به یکنواختی دینی منجر به ناهنجاریهای اجتماعی بیشتری نسبت به تنوع دینی خواهد شد (Alistair 1998, 125).
لاک بر اعتقاد پروتستان اصرار می ورزید که از لحاظ مذهبی تنها ایمان قلبی در نزد خداوند پذیرفتنی است و چنین ایمانی را نیز نمی توان به زور تحمیل کرد. لاک همچنین استدلال می کند که سرکوب، سیاست موثری نیست، زیرا اجبار ممکن است بتواند به ظاهر فرد را وادارد، اما نمی تواند موجب گسترش عقیده ای در روح او گردد، تنها نتیجه اعمال قدرت گسترش نفاق، تظاهر و ریاکاری است. بنابراین سیاست سرکوب گرانه در زمینه عقاید از نظر اخلاقی زیانبار است و به طریق اولی موجب هدایت کسی به راه راست نمی گردد.
کلیسا میتواند براساس معیارهای که خود بر می گزیند، اعضا و مومنان خود را مشخص و دیگران را اخراج کند ، ولی نمی تواند آنانی را که به اصول عقاید آن اعتقاد ندارند را مجازات نماید .از سوی دیگر دولت نمی تواند هیچ نوع عقیده ای را تبلیغ ویا سرکوب کند، البته برای دولت این حق را قائل می گردد که در امور اخلاقی مردم دخالت نماید، لیکن لاک بر این باور است که موضوع عقیده به مذهب با موضوع اخلاق عمومی متفاوت است، بدین معنا اخلاق و دین از یک جهت اساسی از یکدیگر متمایز هستند (بشرویه 1377، 49).